یاد تو که می افتم

تنهاییم دوباره نهیب میزند

بیچاره دلم که نهیب را میشنود و سکوت می کند.

سلام

بعد از گذر عمر به یاد دل دیوانه عاشق بودن دور از تعجب نیست!!!!!!!!!!!!!

بعد از مدتی طولانی به یاد وبلاگ قدیمی خودم افتادم یاد نوشته هایی که من بودم و من و باورهایم... و من چقدر از من خودم فاصله گرفتم............ بزرگتر که شدم شاید عقل ما قبلم را بیش تر دوست داشتم شاید خدا رو هم بیشتر دوست داشتم

این وبلاگ خاک خورده کهنه من و به یاد روزهای طلایی انداخت یادش بخیر....

اومدم به وبلاگم بگم من بزرگتر شدم من دستخوش تغییرات شدم و من دوباره ، من قبلی با کمی تفاوت میشم.

دوستانی که قبلا به این وبلاگ میومدن دوباره میگم بیان ولی قرار نیست دل نوشته تغییر کن دل نوشته است اما با یه فرق کوچیک............

من به قول حافظ

گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب

                                                     گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب


من در دنبال دل ره گم کردم و حیران تو ماندم......

به نام خالق زیبایی

امروز با یادت بیدار شدم وبا یادت روزم را آغاز کردم .

امروز من وعاشق تر از پیش کردی کم کم مجنون میشم وتو میدونی دلم برات تنگ میشه و خوشحالم که مهمان تو هستم .تو صاحب دلمی میدونستی .میدونم که میدونی. به امیدت .